دلتنگ تو ...
نازنینم یاد تو بارها و بارها در ذهن ویرانم تداعی میشود.یاد روزهای در زیر آلاجیق عشق و یاد شبهای پر ستاره که زیر نور کهکشان محبت ساکن بودیم و یاد آن حرفهای قشنگ که از جنس دلت بود.با یاد تو به دور دست های خیال سیر میکنم و با یاد تو از غمها فارق میشوم.یاد تو بر این دل مجروح مرحم است.با یاد تو روح سبز زندگی را در کالبد وجودم زنده میسازم.
یاد تو تداوم بخش راه زندگیست و تو پندار که ابرها گریستن خود را از یاد برند باشد که پرندگان پرواز را فراموش کنند.گویی که خورشید پرتو افشانیش را دریغ دارد.
ولی تو بدان که در خاطر خسته ام رخنه کرده ای و چون گل سرخ و شقایق و پرستوی عاشق همیشه جاودان خواهی ماند.مهربانم هرگز از یاد خسته ام برون نخواهی شد و تو را چون خالق هر چه لطافت و زیباییست دوست دارم...
.
.
.
.
.
وقتی میشی نیاز من ، اگه نباشی پیش من،اشکای چشمامو ببین که میریزه به
پای تو ، بازم که بیقرارمو دلواپس نگاه تو ...
.
.
.
.
.
آرزوم این است که نتراود اشکی در چشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد،نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی.عاشق آنکه تو را میخواند و به لبخند تو از خویش رها میگردد.تو را دوست دارد به همان اندازه که دلت میخواهد...
.
.
.
تقدیم به بهترین داداش دنیا.....